کد مطلب:59767 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

خشم رسول خدا در مورد کشتن اسیر











پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اعلام كرد كه مسلمین حق ندارند اسیری از دشمن را بكشند، قبیله هذیل ، در جریان فتح مكّه شخصی به نام «ابن اكوع» را به عنوان جاسوسی نزد پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرستاده بودند تا به آنچه در اطراف پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آگاه می شود، به قبیله هذیل گزارش دهد، او همین مأموریت را انجام می داد و اخبار سرّی ارتش اسلام را به دشمن می رساند.

همین جاسوس (ابن اكوع) در جنگ حُنَین كه جزءِ سپاه دشمن بود به اسارت سپاه اسلام درآمد، عمر بن خطّاب او را دید، نزد مردی از انصار آمد و گفت: «این دشمن خدا كه بر ضدّ ما جاسوسی می كرد، اكنون اسیر شده است ، او را بكش».

مرد انصاری ، گردن آن اسیر را زد و او را كشت. این خبر به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) رسید، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ناراحت شد و فرمود:

«اَلَمْ آمُرُكُمْ اَلاّ تَقْتُلُوا اَسِیراً؛ آیا به شما دستور ندادم كه اسیر را نكشید؟».

بعد از او اسیر دیگری به نام «جمیل بن معمّر بن زُهیر» را كشتند، رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از این پیش آمد خشمگین شد و برای انصار پیام فرستاد كه چرا اسیر را می كشید؟ با اینكه فرستاده من نزد شما آمد كه اسیران را نكشید».

گفتند:«ما به دستور عمر بن خطّاب او را كشتیم»، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از روی اعتراض از آنان روی گرداند تا اینكه عمیر بن وهب با پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) سخن گفت و از آن حضرت خواست تا آنان را ببخشد.